این واژه در طول سالها ارتقا یافته و اینک به واژه «تحول بنیادین» تبدیل شده است. نمیدانم آیا برای وزیر و متولیان بعدی وزارتخانه، واژهای باقی میماند که بخواهند بگویند تغییرات مدنظر آنها با بقیه متفاوت و در سطحی بالاتر است.عجیب است که هر تغییری هم از تغییر در سالهای تحصیل شروع میشود و متأسفانه از میانه راه. در تغییرات نظام آموزشی جدید هم، به جای شروع از پایه اول، از اول دبیرستان شروع کردند و شد، آنچه نباید میشد. پیشدانشگاهی را آوردند؛ اول با سختگیری و آزمون و بعد با سهلگیری و بدون آزمون. درنهایت هم پیشدانشگاهی تبدیل شد به شیر بییال و دم و اشکم که روی دست متولیان ماند. آنچه در تغییرات دیدهایم فقط تغییری در اعداد و ارقام بوده و بهخاطر ضعف مفرط در فرایند، عقیم ماندهاند.بهتر است تا دیر نشده، لغتنامهها را بگردید و واژههایی بیابید تا تغییراتی بالاتر از تحول بنیادین را نشان دهند.
نظرات کارشناسی
استناد به پژوهشها و نظرات کارشناسی رویهای معمول در آموزش و پرورش است. اما آنها که با آموزش و پرورش آشنا هستند، میدانند که در بیشتر مواقع، اول تصمیمی گرفته میشود و بعد برای آن دنبال سند پژوهشی و نظر کارشناسی میگردند. این بار هم در مستندات تحول بنیادین به سوابق مطالعات 30 سال گذشته اشاره شده است؛ یعنی ما 30 سال بررسی کردهایم و به اینجا رسیدهایم. اولاً در طول این 30سال، آموزش و پرورش ایران چندبار دستخوش تغییرات کلی و جزئی شده است. ثانیاً کدام متخصصان و کارشناسان؟ آیا آنهایی که فقط نقش تأییدکننده دارند؟مقایسه تغییرات سالهای تحصیلی با تجربه جهانی آموزش و پرورش به قول معروف، قیاس معالفارق است. مثلاً اگر در آموزش و پرورش ژاپن طول دوره ابتدایی 6 سال است، ببینید با چه امکانات فضای آموزشی، چه برنامههای تحصیلی و کدام توان تخصصی نیروی انسانی؟ بازی با اعداد و جابهجایی سالها کار سختی نیست.
در آموزش و پرورش امروز جهان، مقوله فرهنگ بهشدت مورد توجه قرار میگیرد. مدارس ما هماکنون در اداره مدرسهای که 5 پایه تحصیلی دارد، مشکل دارند و اینک میخواهیم یک پایه هم به آن اضافه کنیم.
اگر ساختار پیشنهادی با یافتههای علمی و پژوهشی در زمینه ابعاد و مراحل رشد همخوانی دارد، باید بپرسیم در چه شرایطی؟ آیا ما اینک در مدارس پاسخگوی نیازهای اجتماعی و عاطفی دانشآموزان هستیم؟آیا میدانیم در حیاط مدرسهای با 300-200دانشآموز و یکی، دو نفر معاون، چه میگذرد؟ آیا میدانیم با توجه به امکانات موجود، چه نسبتی بین دانشآموز کلاس اولی با دانشآموز کلاس پنجمی وجود دارد؟ فعلاً از بحث تخصصی موضوع میگذرم. بحث من درباره عجلهای است که صورت میگیرد و عواقبی که نادیده گرفته میشود. بیایید ببینیم این تغییرات عجولانه چه نتایجی بهبار میآورد.
مدارس
مدارس ابتدایی در برابر خواسته تغییر وزارتخانه شوکه شدهاند. کلاس اضافی از کجا بیاورند؟ معلم از کجا خواهد آمد: ابتدایی یا راهنمایی؟ محتوای درسی چه خواهد بود؟ چه امکاناتی باید فراهم شود؟
در سال تحصیلی 92-91، مدارس ابتدایی، کلاس برای بچههای سال ششم کم خواهند داشت و مدارس راهنمایی، کلاس زیاد خواهند آورد. چرا نقطه شروع را نامطمئن آغاز کنیم. شنیدهایم که کتابهای درسی در حال نوشتهشدن هستند. ضمن اینکه چنین رویهای از منظر برنامه درسی و اهداف پیشبینی شده برای هر پایه تحصیلی، بهشدت ایراد دارد، کتابی که با این عجله نوشته و چاپ شود و معلم هم برای آموزش دیدن درباره آن فرصتی نداشته باشد، دانشآموزان را به کجا خواهد رساند؟
دانشآموزان
این تغییر ناگهانی، تصور ذهنی دانشآموزان از نظم و درسخواندن را به هم میزند. دانشآموزی که سالها منتظر بوده تا کلاس پنجم را تمام کرده و به اول راهنمایی برود، احساس میکند باید درجا بزند. یکسالی که معلوم نیست از کجا و چرا آمده، واقعاً ذهن دانشآموز را آشفته خواهد کرد، بهخصوص آنکه طی سال تحصیلی هم ببیند که چیز زیادی عایدش نشده و فقط یک سال را سرگرم بوده تا تغییر نظام آموزشی به هر نحو ممکن محقق شود.
سال ششم ابتدایی برای دانشآموزان شبیه دوربرگردان خواهد بود. مسیری را میروند تا سر جای اول برگردند و وقتی رسیدند، میگوییم: شما وارد مرحله تازهای از تحصیلات میشوید! این در حالی است که بسیاری از والدین و دانشآموزان برای اتمام سال پنجم ابتدایی نقشهها کشیدهاند. عدهای فرزندشان را برای ورود به مدارس استعدادهای درخشان و بهاصطلاح تیزهوشان آماده میکنند؛ گروهی دنبال ثبتنام فرزندشان در مدارسی هستند که با آزمون دانشآموز میپذیرند و بقیه هم شاید قصد دارند برنامههای دیگری اجرا کنند. اما آموزش و پرورش به یکباره وسط میآید و سخن از پایه ششم به میان میآورد.
والدین
کاش از بین فهرست بلندبالای شورای راهبردی، ستاد و کمیتههای اجرایی، کسانی هم فرزند کلاس پنجمی داشته باشند تا بدانند که با یک تصمیم، چقدر در برنامهریزی و نظم زندگی مردم خلل وارد میآورند. شاید کسی صبر کرده است تا فرزندش به کلاس پنجم برسد و سال بعد مدرسه او را عوض کند. چرا باید مجبور باشد فرزندش را در همان مدرسه ثبتنام کند؟ شاید یکی قصد داشت محل زندگیاش را براساس مکان مدرسه فرزندش تغییر دهد و اینک باید دست روی دست بگذارد تا ببیند بالاخره تصمیم چیست؟ شاید پدر و مادری برای قبولی فرزندشان در تیزهوشان یا مدرسهای دیگر، کلی سرمایهگذاری کردهاند، آیا باید دوباره پول خرج کنند؟
کار از جای دیگر آغاز شود
کار را از جای درست آغاز کنید. باور کنید کار فرهنگی و تربیتی، کاری عجولانه نیست و جایی برای آزمایش و خطا وجود ندارد. خودتان را جای یک مدیر مدرسه، پدر و مادر یا دانشآموز بگذارید. فراموش نکنید تصمیم یکساله شما، سرنوشت صدها هزار دانشآموز را طی 7 سال آینده تحتتأثیر قرار خواهد داد.
* کارشناس آموزش و پرورش